تا درگیری نباشد پلیس دخالت نمیکند
حمید میگوید که یکی از بزرگترین پاتوقهای این نوجوانان ارگ جهاننما است. او میگوید این افراد مشکل زیاد ایجاد میکنند اما به دلیل اینکه هم مشتری هستند و هم نوجوان نمیشود چیزی به آنها گفت. چون آماده درگیری هستند و خشونت زیادی دارند. این مغازهدار میگوید: «نگهبانان ارگ چندباری خواستهاند که آنها را بیرون کنند اما نشده است. چندباری هم به پلیس زنگ زدیم که آنها هم صددرصد بیطرفی میکنند و میگویند تا زمانی که درگیری به وجود نیاید دخالتی نمیکنند. گاهی اوقات پلیس امنیت اخلاقی میآید ولی خب این نوجوانان قبل از اینکه پلیس برسد فرار میکند. یک مدت هم پلیس امنیت اجتماعی به دستور دادستان شکل گرفت و خیلی محکمتر برخورد میکرد و ضربتیتر عمل میکرد. اما راستش حضور خود پلیس هم مشکلساز میشود.» از نظر حمید مشکلساز بودن حضور پلیس از این جهت است که درگیری پیش میآید و فیلمبرداری میکردند و همین باعث میشد مشتریهایی که در مجتمع هستند بترسند. «این پلیسها دور غرفه من خیلی جمع میشدند و خیلی میایستادند. همین حضور باعث میشد همه مشتریهای من راهشان را کج کنند و بروند.» حمید میگوید که برخورد پلیسها خوب است اما هیچ فایدهای ندارد. چون این نوجوانان شاکی خصوصی ندارند و هیچ جوری نمیشود جمعشان کرد. اگر امروز پلیس بیاید، نوجوانان پراکنده میشوند و میروند اما باز دوباره همان آش است و همان کاسه! «همین دیروز دوتا دختر نوجوان دقیقا کنار غرفه من باهم گلاویز شدند. همدیگر را تکه پاره کردند. دو روز پیش هم چند پسر نوجوان باهم گلاویز شدند. یکیشان پشت سرش قداره خورد و کاملا پاره شد! درگیری زیاد است. هیچ کاری نمیشود کرد. چون نوجوان هستند و باید انرژیشان خالی شود. جایی هم برای تخلیه این انرژی نیست. رسما هیچ کاریشان نمیشود کرد.»
مکانی برای امن شدن
«از نظر من اگر به جای اینجا، جای دیگری را برایشان تعبیه میکردند مسلما خیلی بهتر میشد. من خودم به عنوان یک جوان این افراد را درک میکنم. نه تفریحی دارند و نه زندگی. یک آلونکی دارند که جایی ندارند برای تفریح. اینجا را یک محیط امن میبینند که متاسفانه وقتی هم به اینجا میآیند اینقدر برخورد بدی باهاشان میشود که اگر خودم را جای آنها بگذارم، رفتار بدتری نشان میدادم» سحر که یکی از کاسبان طبقه همکف است این حرفها را میزند. وقتی از او میپرسم که به نظرش چرا نوجوانان این مکان را برای پاتوق انتخاب کردهاند، میگوید هرکس دیگری جای آنها بود همین کار را میکرد. «خودت هم باشی دوست نداری به پارک بروی تا از بقیه متلک بشنوی یا به تو گیر دهند. میآیند اینجا چون داشتن چارچوب در این مجتمع به آنها حس امنیت میدهد. اینجا فضای نشستن بهتر و سایه دارد.» سحر میگوید اگر جای مسئولین بود، یک محیطی را برای این نوجوانان فراهم میکرد که حداقل جایی نروند که برای کسبه مشکلی ایجاد شود. از سحر میپرسم که برای او مشکلی ایجاد شده است و او جواب میدهد: «خب حرفهای زشتی که میزنند در روحیه من تاثیر میگذارد. حتی در رفتوآمد مشتریها هم تاثیر دارد. این نسل واقعا گناه دارند. هیچ جایی برای رفتن و تفریح ندارند. من نمیتوانم بگویم که از روی بدی برای من مشکل ایجاد میکنند. بله مشکلساز هستند اما اگر کاری برایشان بکنند خیلی بهتر از راندنشان است.»
ضربههای دوجانبه
مریم در طبقات بالا در یک شرکت کار میکند و از حرفهایش میتوان فهمید که مشکلساز بودن این نوجوانان مختص به کاسبان طبقات پایین نیست. «آن بالا تاریک است و جای مخفی زیاد دارد. اما بیشتر برای سیگار کشیدن آن بالا میآیند. اصلا اخلاق این نسل با ما فرق دارد. خیلی راحت با جنس مخالف ارتباط دارند، دست میدهند و همدیگر را بغل میکنند. مرز محرم و نامحرمی ندارند. این رفتارها برای آنها عادی است. حالا ما کارمان جوری است که با ارگانهای دولتی زیاد کار میکنیم و قرارداد میبندیم. وقتی که افراد به شرکت میآیند و این صحنهها را میبینند، جا میخورند و میگویند چرا مدیریت اینجا رسیدگی نمیکند. از این نظر برای ما مشکلساز است. یا حتی وقتی سیگار میکشند دودش داخل واحد ما میشود و خفه میشویم! اما در کل چیزی است که هست! همه کسبه ازشان ناراضی هستند اما کاری نمیشود کرد.» مریم میگوید اگر به پلیس هم زنگ بزنند، وقتی پلیس میآید این افراد نیستند. این اتفاق باعث میشود مشتری آنها بپرد.
ترس از شکستن شیشههای مغازه
علی آقا که شاگر یک مغازه است در مورد حضور این نوجوانان میگوید: «حضور این افراد جلوه خوبی ندارد. سیگار میکشند. حرفهای رکیک میزنند. بعد اگر خانوادهای بخواهند بیایند اینجا وقتی چنین چیزهایی ببینند، راهشان را کج میکنند و میروند. بعضی از این افراد جلوی در میایستند و اصلا مشتری رغبت نمیکند بیاید داخل.» به او میگویم واقعا این را از مشتری شنیده است؟ و او جواب میدهد که این بیرغبتی مردم برای حضور در ارگ را در چشمانشان میبیند. «اصفهان یک شهر سنتی است و خب این خیلی به چشم میآید و برای مردم مهم است در جایی به خرید بروند که این افراد نباشند. اینجا چون خلوتتر است و مامور کمتر بهشان گیر میدهد، پاتوقشان اینجا شده.» علی میگوید که نمیشود صرف لباس یا تیپ این نوجوانان بگوییم بد هستند، اما رفتارهایشان گاهی آسیبزا میشود. صاحب مغازه میگوید: «من خودم با وجود سن بالایم از این نوجوانان میترسم. چون واقعا خیلی از این افراد چاقو دارند. بارها در دعواهایشان قمه کشیدند. تهدید کردند و فحاشی میکنند.» او میگوید که هیچوقت به این افراد تذکر نداده. چون وظیفهاش نیست و از طرفی میترسد با تذکر دادنش، این نوجوانان شیشههای مغازهاش را بشکنند.
ضرر برای ما کرونا است
ملیحه طبقه پایین یک غرفه دارد. او حضور نوجوانان این تیپی را تهدیدآمیز نمیبیند. میگوید که صدای دعواهایشان را از بالا میشنود و پاتوقشان معمولا در طبقات بالا است نه پایین. ملیحه میگوید: «من از این نوجوانان آزار خاصی ندیدهام. حضورشان برایم ضرر نداشته. فعلا تنها چیزی که به کسب و کارم ضرر زده است، کروناست!»
باید از ریشه درست شود
شایان و محمد هردو در یک مغازه مشغول کار هستند. آنها میگویند که از دود سیگار تا حرفهای رکیک این بچهها باعث شده است که محیط ارگ ناامن شود. اما چیزی که این دو نفر در خلال حرفهایشان میزنند این است که آنها را درک میکنند. «وقتی من جوان هیچ تفریحی ندارم، مجبور میشوم دست به چنین اعمالی بزنم. بیکاری هم در این دخیل است.» دختر دیگری هم که در این مغازه کار میکند میگوید ماموران برای کنترل این نوجوانان به ارگ میآیند اما بارها شده است که داخل مغازه شوند و به او تذکر حجاب دهند.
*عکس : آزاده عزیزیان