دورهای خاص با حضور دو شخصیت که سودای کسب صندلی ریاست جمهوری داشتند و اکنون بهعنوان دو رقیب با دیدگاههای متفاوت و متعلق به یک جریان سیاسی در مجلس حاضر هستند. حال هر دو خواستار کرسی ریاست مجلساند و همین موضوع تصویری متفاوت از سایر مجالس را به مخاطبان ارائه خواهد داد. اگر در گذشته نزدیکان قالیباف، اصولگرایان باسابقه و بهصورت خاص اعضای حزب مؤتلفه را «پیروپاتال»ها میخواندند و از سویی دیگر شخص میرسلیم در دو مصاحبه بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 96 در نقد کارنامه اجرایی شهرداری تهران در دوره قالیباف سخن گفت، حال بخشی دیگر از این اختلافها به درون مجلس یازدهم کشیده خواهد شد.
حزب مؤتلفه در حال سپری کردن سالهای فترت است. اگر در گذشته نیروهای این حزب در دولت نهم و دهم برخی کرسیهای مدیریت ارشد و ازجمله معاونت نخست رئیسجمهور را در اختیار داشتند و اعضای حزب در مجالس هشتم، نهم و دهم تأثیرگذار و رئیس کمسیونهای مهم مجلس بودند، حال وضعیت برای آنان چنین نیست. تا اینجای تقسیم قدرت، حزب مؤتلفه و میرسلیم ناموفق بودهاند، آنان نهتنها موفق به کسب کرسی ریاست مجلس نشدند، بلکه به هیئترئیسه نرسیدند و دیگر آنکه ریاست کمیسیونهای مهم را یکی پس از دیگری به رقیبان درون جریان اصولگرایی واگذار کردند.
گویا ستاره بخت این حزب از سال 1396 در مقایسه با سالهای قبلتر رو به افول بوده است و اینهمه برای شخصیتهای مؤتلفه خوشایند نیست. اعضای اصلی حزب مؤتلفه بهعنوان یک حزب شناختهشده و با کارنامهای مشخص و نیروهای تشکیلاتی نمیتوانند در برابر بیتوجهی و نادیده انگاشتن از سوی سایر نیروهای اصولگرا سکوت اختیار کند و تنها مشغول نظارت بازی قدرتمندان در درون مجلس شورای اسلامی باشند؛ همانطور که در ماجرای بحث درباره «نو اصولگرایان» به موضعگیری و مخالفت اقدام کردند. حرفهای اخیر مصطفی میرسلیم، واکنش وی پس از تقسیم کمیسیونهای مجلس نیست. او و سایر همحزبیها آنقدر در ساختار قدرت بودهاند که حال عطش چندانی برای در دست گرفتن اهرمهای قدرت در ساختار قانونگذاری نداشته باشند؛ مسئله اساسی و مهمی که زمینه اعتراض و افشاگریهای میرسلیم و سایر چهرههای نزدیک به مؤتلفه را ایجاد میکند، احساس بیمهری و نادیده گرفته شدن از سوی اصولگرایان کمتجربه و جدید است.
جوانانی که بزرگتر را نادیده میگیرند، علیه آنان محتوا تولید میکنند و اینجاوآنجا درباره کارنامه بیفرجام مدیران ارشد سخنرانی میکنند و… . دیگر آنکه بخش قابلتوجهی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی بهصورت خاص و جریان اصولگرایی به شکل عام طی سالهای قبل براساس مخالفتخوانی با سیاستهای دولت دوازدهم گرد هم جمع شدند و یکپارچگی خود را بیش از آنکه از دل منطق همگرایی و همافزایی با سایر احزاب درون جریان اصولگرایی به افکار عمومی ارائه دهند، وحدت آنان بر اساس مخالفت با دولت وقت بوده است. حال که مجلس دهم با نیروهای اصولگرا شکلگرفته و عملا ادامه مخالفت با دولت در راستای کسب قدرت جدید منتفی شده است، آنان ناخواسته بهسوی شروع و دامن زدن به بحثهای درون جریانی سوق داده میشوند و این مسیر نهتنها زمینهای برای تجمیع توان اصولگرایان در مجلس شورای اسلامی نخواهد بود، بلکه عرصهای برای دامن زدن به اختلافات قدیمی و جدید است و اینهمه نهتنها اصولگرایان را در راستای تحقق شعارهای انتخاباتی کمک نمیکند، بلکه بخش زیادی از نیروهای نزدیک به این جریان سیاسی را رودرروی دیگری قرار خواهد داد.