آیا آثار ساخته شده درباره زنان در معیار سنجی و نظر کارشناسان چقدر واجد ارزش است؟ آیا همیشه با رویکرد روانشناسانه و جامعهشناختی باید موضوع زنان را بررسی نمود؟ چرا حسی که در اغلب فیلمهای ایرانی ساخته شده درباره زنان به مخاطب القا میشود حس ترحم است؟ در بین آثار ساخته شده حد تعادل در مطالبات حقوق از دست رفته آنها رعایت شده یا خیر؟ برای پاسخ به این سؤالات پر واضح است که باید سیری در تاریخ سینمای ایران داشته باشیم.
آغازی بی سر انجام
شروع تاریخ سینمای ایران با فیلم «دختر لر» ساخته اردشیر ایرانی و در ادامه ساخت فیلم «حاجیآقا آکتور سینما» ساخته اوانس اوهانیانس نشان از خفقان دوران پیشین و عدم حضور زنان در جامعه دارد و پیشنهادی که از سوی سینما در اولین مواجهه با جامعه بیان میشود، حضور زنان در جامعه است. زنی که در پس نقاب خود در گوشه منزل پنهان شده است باید بتواند خود را در جامعه اثبات نماید. اما این حضور در سینمای تحت تأثیر گیشه و دوران تثبیت تجاری خود خیلی زود افول کرده و جای خود را در تکرار آثار کممایه به حضور زن نه به عنوان جنس مکمل مرد و نه به مثابه یک قهرمان بلکه به عنوان یک کالای مصرفی و جنس مخالف میدهد. در بین دهههای ابتدایی سینمای ایران دهه چهل این اوضاع به دلیل حضور فیلمسازان فرهیخته، صاحب سبک و نو اندیش که زیبایی شناسی را جدی میگرفتند تقلیل یافتهتر عنوان میشود. آثاری مثل فیلم «رگبار» ساخته بهرام بیضایی، فیلم «گزارش» عباس کیارستمی و همچنین فیلم «خشت و آیینه» اثر ابراهیم گلستان در کنار مستندهای خوب آن دوران مثل «زنان و حرفهها» ساخته ناصر تقوایی با نگاه روانشناختی و مواجهه زنان با آسیبهای جامعه شناختی دیده میشوند. اما کماکان در دهه پنجاه نگاه قالب به زنان در سینما مثل دوران گذشته خود است.
توازن در نگاه به زن
باید عنوان نمود که توازن به نگاه به زن در سینما برگرفته از ارتباط مستقیمی است که از جامعه گرفته میشود. گویی اینکه سینما، جامعه و همچنین جامعه و سینما رابطهای مستقیم دارند و از هم تأثیر گرفته و روی هم تأثیر میگذارند به همین دلیل در دهه شصت با توجه به مناسبات و منازعات آن دوران در کشور شمایلی که از زن در سینما مشاهده میکنیم، اغلب کاراکتری حامی مانند پرستار است و در بیشتر آثار وجه مادرانگی دارد. فیلم «پرستار شب» ساخته محمد علی نجفی و فیلم «مادر» ساخته علی حاتمی در این دوران در بین سایر آثار به چشم میخورد. البته در همین دهه پوران درخشنده به عنوان فیلمساز زن ایرانی دغدغههای خود پیرامون زن در سینما را با آثار تحسین شدهای مثل «پرنده کوچک خوشبختی» به نمایش میگذارد و همچنین رخشان بنی اعتماد با فیلم «نرگس» نگاههای جشنواره فجر را به خود معطوف میسازد. بهرام بیضایی به عنوان فیلمسازی زبردست که شناخت خوبی از زنان دارد، فیلم «شاید وقتی دیگر» را در همین دهه میسازد. اما اواخر دهه شصت شمایل زن به درونیات او پیوند میخورد و آثار ساخته شده به این سمت میل میکنند. در دهه هفتاد همچنان بازنمایی موضوعات یاد شده با آثار پر شماری همراه میشود، اما موضوعی که بیشتر به چشم میخورد دغدغه فیلمسازان از دختران جوانی است که در خشونت جنسیتی در جامعه مظلوم شناخته میشوند. فیلم «دختری با کفشهای کتانی» ساخته رسول صدر عاملی و ادامه آن در دهه هشتاد با فیلم «من ترانه پانزده سال دارم» آسیبهای جامعهای را نشان میدهد که هنوز بستر مناسبی برای حضور و مطالبهگری زنان ندارد. اما بهواقع باید عنوان نمود بیشتر این نوع آثار بجای اینکه به زن و شمایل قهرمان او بپردازند با توجه به همان تأثیرپذیری از جامعه به سمت مشکلاتی که دامنگیر اوست میروند. البته در بین آثار ساخته شده در دهه هفتاد و هشتاد نمونههایی ساخته شد که صورت کمال یافته زن در سینما را به نمایش بگذارد. فیلم «سگکشی» به عنوان یک اثر سینمایی مناسب، زن به مثابه یک پروتاگونیست را به خوبی نشان میدهد، مسیر زن در این فیلم از نقطه شروع با موانعی که او باید پشت سر بگذارد آغاز شده و در نهایت پیروزی او در مقابل شرایط ناهموار از او یک قهرمان میسازد. هرچند دیگر همچین اثری با آن درایت در سینما دیده نمیشود و همینطور آثار دیگر کارگردانان مثل داریوش مهرجویی که با آثاری مانند «سارا»، «پری» و «لیلا» توانست به لایههای درونی زن نگاه معناداری داشته باشد. که تا حدودی از نگاه ابزاری که همیشه به او شده است، جلوگیری کند. عمدتاً در دهه هشتاد آثار سینمایی سعی کردند نگاه تازهای را با توجه به ساختار سینمایی ارائه کنند. در این میان ظهور اصغر فرهادی و آثار متفاوت او نسبت به سینمای ایران هم قابل توجه است، «چهارشنبه سوری»، «درباره الی»، «جدایی» و «فروشنده» در هسته مرکزی خود، زن را به عنوان ابژهای که همچنان در جامعه منزوی شده به تصویر میکشند. باید عنوان نمود که با توجه به ساخت پر شمار فیلمها درباره زنان بجای حس رضایت در وجود مخاطب و همذات پنداری با اثر شاهد حس «ترحم» در مواجهه با فیلمهای ساخته شده هستیم و به واقع در دهه نود علیرقم اینکه فیلمسازان جوان در این عرصه حضور پیدا کردند، اما مشکلات یاد شده همچنان وجود دارند. سهیل بیرقی با فیلمهای «من»، «عرق سرد» و «عامه پسند» به زن به عنوان یک عنصر کنشگر در اجتماع اشاره نمود. همچنین موضوع تنهایی، تکافتادگی و انزوای زنان را با توجه به معضلات جامعه در آثارش آسیبشناسی کرد. احسان سلطانیان دغدغههای معتدلی را از مسائل زنان مطرح میکند. این کارگردان اصفهانی با ساخت فیلم «آنها» در سه اپیزود با داستانهای مختلف به اهمیت وجود زن در جامعه اشاره میکند. به قول ناپلئون: اگر زن نبود نوابغ جهان را چه کسی پرورش میداد. در دهه نود نکته امیدوار کننده حضور آیدا پناهنده و نرگس آبیار به عرصه فیلمسازی است پناهنده با فیلم «اسرافیل» و «ناهید» نگاه سوبژکتیوی به زن دارد و زن را به عنوان قهرمانی منفعل به تصوزیر میکشد که ویژگیهای سینمای مدرن را بیان میکند. این نگاه خرده پیرنگ با آشنایی زدایی از موضوعاتی که تا به امروز گفته نشده در فیلم تحسین شدهٔ «تی تی» به نمایش در میآید. اما کارگردان بیباک و شجاعی چون نرگس آبیار که با فیلم «نفس»، «شیار 143»، «شبی که ماه کامل شد» و همچنین فیلم اخیرش «ابلق» قصد دارد زن را از آپارتمانهای شمیران جدا کند و به سرزمینهای دور دست ببرد، ولی همچنان آثار بیشتر از اینکه برای زنان باشد درباره اجتماعی است که به زنان نگاه نامهری دارد و اساساً فیلمها بجای فرهنگسازی خود بیشتر مخرب هستند چرا که به مانند هالیوود در قصهپردازی و به خصوص رؤیاپردازی در آثارشان به بهرهگیری از کهن الگوها و اقتباسهای ادبی نمیپردازند. همچنان خیلی از داستانها در کهن الگوها در ادبیات کهن و همچنین داستانهای معاصر به ویژگیهای زن به مثابه یک انسان نه به عنوان قشر آسیب پذیر نپرداختهاند. خیلی از مکنونات و اسرار نهفته در زن نیز که در حکمت و فلسفه از آن صحبت شده در سینما بازنمایی نشده است. در مجموع در طول این چند سال کارگردانهای پر شماری آمدند و فیلم ساختند از مرضیه برومند، پوران درخشنده، رخشان بنی اعتماد، تهمینه میلانی، منیژه حکمت تا تینا پاکروان، نیکی کریمی، مونا قیدی، مونا زندی، مرجان اشرفیزاده و… و همگی تلاش کردند پرچم حضور زنان در جامعه را بالا نگه دارند اما آنقدر آثار کممایه و سخیف در طول سینمای ایران در این زمینه تولید شده که باید بار دیگر عنوان کنیم سینما حالاحالاها به زنان ایرانی بدهکار است و نتوانسته توازنی بین خود و زنان بر قرار کند.