برابری‌خواهی جنسیت نمی‌شناسد

اینکه ما در نظام‌هایی نابرابر زندگی می‌کنیم چیزی نیست که بر کسی پوشیده باشد. تقریبا می‌توان گفت سازوکار اجتماعی و اقتصادی در تمام دنیا به‌شدت نابرابر و به‌طور عامدانه بر تقسیم غیرعادلانه مزایا بنیان نهاده شده است؛ اما این پرسش همیشه مطرح بوده است که چرا ما به نابرابری معترضیم اما به نابرابری جنسیتی خیر؟

تاریخ انتشار: 15:19 - جمعه 1399/05/3
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
no image

یک پاسخ همیشگی و دم‌دستی که راجع‌به عدم‌حمایت گروه‌های مختلفِ جنسیتی (به‌ویژه بسیاری از مردان) از برابری جنسیتی داده می‌شود، منتفع شدن ایشان از مزایای نظام نابرابر است. درواقع بسیاری بر این اعتقادند که طرفداران نابرابری جنسیتی (اگر خود دستی در قدرت کلان نداشته باشند و از آن بابت از هر نوع نابرابری منتفع نشوند)، از نابرابری جنسیتی بهره می‌برند و به همین جهت از آن دفاع می‌کنند. برای استدلالشان نیز مردان را مثال می‌آورند. در این یادداشت اما در پی آن هستم تا با تکیه‌بر مثال‌هایی از زندگی روزمره، نشان دهم که از اتفاق، برابری جنسیتی نه‌تنها به ضرر مردان نیست بلکه عملا به نفعشان نیز هست. همچنین به این خواهم پرداخت که چرا همچنان به‌رغم اینکه با محقق‌شدن برابری، بار زیادی از دوش مردان برداشته خواهد شد، عده زیادی با اشراف به این امر همچنان قائل به نابرابری هستند. سازوکار نابرابر در زندگی روزمره وظیفه تأمین‌کنندگی را از مردان انتظار دارد. این تأمین لزوما و فقط و فقط مبنای مادی ندارد (که البته بیشترین انتظار از آن تأمین معیشت است)، بلکه از طرفی نیز وظیفه تأمین امنیت، مکان زیست، تدبیر و تصمیم‌گیری نیز برعهده مردان قرار می‌گیرد. درواقع براساس ویژگی‌هایی که به مردان نسبت داده می‌شود، وظایفی نیز از مردان انتظار می‌رود. اینکه به‌طور ساختاری مردان را برابر با خصیصه‌هایی نظیر عقل، تدبیر و شجاعت قرار دهیم و زنان را برابر بااحساس، تمکین و حمایت، کارویژه‌هایی را نیز بر عهده هر یک از این گروه‌ها قرار می‌دهد که با گذر زمان ممکن است هرکدام به دیده تردید نسبت به آن بنگرند. بیایید به‌دوراز کلمه‌هایی که ما را از لمس وضعیت‌ها دور می‌کنند، به سراغ گفت‌وگوهای روزمره‌ای برویم که به‌کرّات می‌شنویم. برای مثال مهریه و سربازی اجباری از بحث‌های داغ چندین سال گذشته است. این دو مبحث جزو مواردی است که در صحبت از برابری همواره مورد دستاویز قرار می‌گیرد.

در اینجا قصد دارم که از خلال صحبت‌کردن از این دو مورد، به این بپردازم که چگونه یک ساختار نابرابرِ مردسالار، مردان را نیز همچون زنان مورد آزار قرار می‌دهد. بیایید با مهریه شروع کنیم. همواره مهریه به‌عنوان یک پشتوانه اقتصادی برای زنان در نظر گرفته شده است. در جامعه سنتی که زن جزئی از نیروهای مولد به لحاظ اقتصادی محسوب نمی‌شد، مهریه یک امکان بود که چه در طول زندگی و نهایتا پس از اتمام آن (با مرگ شوهر یا جداشدن)، می‌توانست لااقل از پس سیر کردن شکمش تا مدتی بر آید؛ اما آیا چنین اهرمی در شرایطی که زنان وارد سازوکار اقتصادی شده‌اند همچنان کاراست؟ به عینه می‌بینیم که مهریه این روزها کارکردش را از دست داده است. این تمهید ساختار مردسالار برای به‌انقیاد درآوردن زنان، این روزها بیشتر به یک شکنجه دوطرفه تبدیل شده است؛ اما همچنان سازوکار مردانه برای حفظ هیمنه خود بر آن تأکید دارد که مهریه سر جایش باقی بماند. چرا؟ چون نمادی است از نقش مردانه به‌عنوان تأمین‌کننده و سرپرست زن حتی بعد از مرگ یا جدا شدنش از زن و لزوم وجود سرپرستی یک مرد برای زن. از دیگر سو بیایید به یک مثالی نگاه کنیم که این بار بیشتر برای مردان ملموس است: سربازی. در سازوکاری که شجاعت و تأمین امنیت را صرفا کارویژه مردان می‌داند، ساختار کلان برای تأمین نیروی امنیتی خود از دیرباز متوسل به این حربه می‌شود که برای مردشدن، گذار از دوره سربازی لازم است. گویا مردان اگر سربازی نروند مرحله‌ای از تکامل فیزیکی را پشت سر نگذاشته‌اند. این در حالی است که بسیاری از مردان اکنون خود را در رقابت با زنانی در بازار کار می‌بینند که دو سال قرار نیست وارد دوره سربازی شوند. گرچه این مردان چیزی از سقف شیشه‌ای و ساختاری که نمی‌گذارد این زنان پیشرفت چندانی بکنند نمی‌دانند، اما به‌طور مشخص این سازوکار مردسالاری است که مردان را با مفهومی مواجه کرده که بهتر است مورد بازاندیشی قرار بگیرد؛ اما چرا همچنان بسیاری مردان مردان تن به برابری خواهی نمی‌دهند؟ شاید باید دلیلش را در ساختاری جُست که نمی‌خواهد سیطره گفتمانی‌اش را از دست بدهد و در کنار آن افرادی که از پسِ اجتماعی شدن در سازوکار مردسالار، گمان می‌برند که با زیرِ بار برابری رفتن، بخش بزرگی از هویتشان را که مبتنی بر فرادستی ساختاری‌شان بوده از دست خواهند داد. درست مثل آدمی که به‌یک‌باره بخش بزرگی از بدنش را از دست بدهد. این‌طور به نظر می‌آید که باید تن به قطع این عضو سیاه شده دهند تا درد کمتری متحمل شوند.

  • اصفهان زیبا
    پایگاه خبری اصفهان زیبا

    مریم فروغی

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط