در آن زمان من بورسیۀ فولبرایت را دریافت کرده بودم و مشغول مطالعه و پژوهش در اروپا بودم و در آغاز دوران حرفهای درازمدت خود درزمینۀ تدریس و سیاستگذاری در حوزۀ امنیت ملی قرار داشتم. به یاد دارم که در آن روز بازدیدی به سرپرستی یک استاد تاریخ فرانسوی از میدانهای جنگ در ایپر بلژیک، داشتیم.
همچنان که سوار بر اتوبوس، سنگقبرهایی را نظاره میکردم که بهسرعت از کنارمان میگذشتند، گزارشی را در روزنامۀ لو موند میخواندم که این تلاش ایالات متحده برای سرنگون کردن یک دولت دیگر را افشا میکرد. با خود گفتم: «این ایدۀ بدی است. کشور من نباید چنین کاری بکند.» و بدین ترتیب، جنگی که ایالات متحده به مدت 20 سال بهطور مستقیم در آن دخیل بود، ادامه پیدا کرد.
به مردم آمریکا اینطور گفتند که ما هیچ نقشی در آن کودتا نداشتهایم و ما هم نمیدانستیم که این حرفشان دروغ است تا زمانی که بالاخره در سال 1971، نیویورکتایمز و واشنگتنپست اسناد و مدارک سری مربوط به جنگ ویتنام را که به «اوراق پنتاگون» موسوم است، منتشر کردند. تا آن زمان، 58.000 آمریکایی و احتمالاً رقمی به بزرگی 3.5 میلیون سرباز و غیرنظامی ویتنامی جان خود را از دست داده بودند و هدف جلوگیری از یکی شدن و اتحاد مجدد ویتنام هم به دست فراموشی سپرده شده بود.
به مدت 15 سال، تشکیلات سیاست خارجی ایالات متحده در تلاش و تقلا بود تا بر چیزی که آن را «سندروم ویتنام» مینامید غلبه کند، یعنی همان اکراه و بیمیلی عاقلانه و منطقی مردم آمریکا نسبت به حمله به یک کشور دیگر و تلاش برای بازسازی آن.
اما غرور آمریکایی بار دیگر و با عنوان «جنگ جهانی علیه تروریسم» ظهور کرد. حالا افغانستان آیینۀ تمامنمایی است از این باور و تصور نادرست که ایالات متحده میتواند جهان را از نو بسازد.
دریایی از تلافیجویی مشروع و عادلانه
اسامه بن لادن دلیل بسیار موجهی به دست مداخلهجویان آمریکایی داد که مشتاق به آغاز جنگ بعدی بودند: حملهای به ایالات متحده که سندروم ویتنام را در دریایی از تلافیجویی مشروع و عادلانه شست و با خود برد.
بهعلاوه، حملات القاعده به ساختمان پنتاگون و برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی این امکان را به مداخلهجویان آمریکایی داد که برنامۀ موسوم به جنگ علیه تروریسم را بسط دهند و فرصت مناسبی برای حمله به عراق پیدا کنند. باوجوداینکه میدانستیم صدام حسین دوست تروریستهایی که پشت حملات 11 سپتامبر بودند نیست اما بازهم با این استدلال که او سلاحهای کشتار جمعی دارد، دروغ تروریسم را مبنا قرار دادیم و اقدامات مداخلهجویانهمان را گستردهتر کردیم. همزمان با اینکه به کشور دیگری هجوم بردیم، دولت آن را سرنگون کردیم و خواستیم در آنجا ملت جدیدی بنیان نهیم، غرور آمریکایی هم بار دیگر دور کامل خود را طی کرد و همۀ این اقدامات درنهایت باعث شد که نظامیان آمریکایی مجبور شوند به مدت 18 سال در عراق که تبدیل به کشوری آسیبدیده و ناکارآمد شده بود، باقی بمانند.
و اما حقیقتی که مصرانه توهمات و پندارهای باطل آمریکاییها را به چالش میکشید این بود که جنگ عراق منجر به کشته شدن 8.500 سرباز و غیرنظامی آمریکایی و همچنین حداقل 300.000 عراقی شد؛ و درنهایت نیز هیچ عراق مدرن و بازسازیشدهای درنتیجۀ این جنگ حاصل نیامد.
و حالا شاهد این هستیم که ایالات متحده در افغانستان، جایی که دروغگویی و خودفریبی به مدت 20 سال ادامه پیدا کرده است، بالاخره با تاریکی انتهای تونل مواجه شده است.
مأموریت اولیۀ ایالات متحده که هدف آن برانداختن طالبان و بستن اردوگاههای آموزشی القاعده در افغانستان بود با موفقیت انجام شد، اگرچه اسامه بن لادن توانست 10 سال دیگر هم از دست آنها در برود. بااینوجود، غرور و خودبینی ایالات متحده باعث شد که کار خود را به همینجا ختم نکند.
مأموریت ایالات متحده بهمرور بسط و گسترش پیدا کرد: ساختن یک دموکراسی مدرن، یک جامعۀ امروزی و بالاتر از همه، یک ارتش نظامی نوین و بهروز، آن هم در کشوری که پسزمینه و پیشینۀ بسیار کمی در تمامی این زمینهها داشت.
نسل جدیدی از مقامات ایالات متحده با کتوشلوارها و پیراهنهای رسمی و یکشکلِ سیاستگذاران در صحنه ظاهر شدند و به دروغ از این سخن راندند که تلاشها چقدر در افغانستان عالی پیش میرود و اینگونه خودشان و مردم آمریکا را فریب دادند.
اما این بار همگان میتوانستند شکست پروژۀ ایالات متحده در افغانستان را به چشم ببینند چراکه این ناکامیها بهطور مستند و مستدل در بازرسیها و گزارشهای نظاممند جان سوپکو، بازرس ویژه آمریکا برای بازسازی افغانستان، ثبت و ضبط شده بود؛ اما رسانهها و مقامات دولتی ایالات متحده بهسادگی از این حقایق گذشتند و در عوض به دروغهایی که از دهان مقامات معروفتر و مشهودتر بیرون میآمد فرصت ابراز دادند. هزینۀ انسانی این غرور و خودبینی بهمرور بیشتر شد: کشته شدن 6.300 سرباز و غیرنظامی آمریکایی و حدود 100.000 افغان که البته احتمالاً این تعداد کمتر از رقم واقعی است.
سه خطا و دیگر جایی برای اشتباه کردن نیست
تابهحال سه بار به مردم این کشور دروغ گفتهاند و رسانهها نیز همچنان که ایالات متحده در عین بیتفاوتی و خونسردی در مسیری بیبازگشت بهسوی ناکامی و شکست پیش میرفت، به فریبکاری ادامه دادند.
در حال حاضر، طرفهای مختلف مدام در حال متهم کردن یکدیگر هستند. این پرسش که چه کسی باعث از دست دادن افغانستان شد، آخرین نسخه از پرسشهای مشابهی است که پیشازاین دربارۀ ویتنام و عراق هم مطرح شده بود و آنهایی که حافظهای طولانی و قوی دارند حتی ممکن است بتوانند تا سال 1949 و این پرسش را که چه کسی باعث از دست دادن چین شد هم به خاطر بیاورند؛ اما به باور من مهمترین چیزی که آمریکا دراینبین از دست داده است، توانایی این کشور برای درس گرفتن است، درس گرفتن از تاریخ و از تجارب شخصی خود.
بحث من این است که هرکسی نسبت به آنچه در افغانستان میگذشت هشیار بوده است، نباید از اینکه طالبان توانست در یک چشم برهم زدن کابل را تصرف کند یا اینکه سرمایهگذاری شکستخوردهای مثل ارتش ملی افغانستان به این آسانی درهم بشکند، تعجب کرده باشد. نیروهایی که برای آموزش مسائل نظامی و اصول عملیات ویژه به افغانستان رفته بودند، از نزدیک شاهد فساد گسترده در ارتش ملی این کشور، پرسنلی که در میانههای شب میگریختند و مسئولان سیاسی فاسدی که کنترل امور را در دست داشتند، بودهاند.
البته افغانهای شجاع و شریف بسیاری هم بودند که به نبرد ادامه دادند؛ اما همبستگی، تعهد و باور به مأموریتی که در حال انجامش بودند، در بین این افراد وجود نداشت.
در مقابل اما نیروهای طالبان سازمانیافته، منسجم و کاملاً متعهد بودند. بهعلاوه، طالبها متناسب با نبرد واقعی که در آنجا در حال رخداد بود، آموزش دیده و تجهیز شده بود و نه برای جنگ با تانک و خندق و به مدل اروپایی. بدون شک برنامهای که طالبان چیده بود در آن کشور خیلی خوب جواب داد و سرعت تصرف افغانستان هم شاهدی بر این مدعاست. طالبان پیروز شد؛ اما ایالات متحده و رژیم کابل در آنچه عملاً تبدیل به یک مأموریت ناممکن شده بود، شکست خوردند.
سقوط کابل اجتنابناپذیر بود اما واشنگتن یکبار دیگر خود را فریب داده بود تا طور دیگری فکر کند. وزیر امور خارجۀ ایالات متحدۀ آمریکا گفته بود: «اینجا سایگون نیست.»
اینجا سایگون است. اینجا بغداد است. اینجا کابل است.
این مطلب ترجمۀ مقالهای است به قلم گوردون آدامز، استاد سیاست خارجی ایالات متحده، که در تاریخ 17 اوت 2021 در وبسایت کانورسیشن (theconversation.com) منتشر شده است. این سازمان رسانهای میکوشد نتایج پژوهشها و مقالات منتشرشده توسط محققان، متخصصین و دانشگاهیان در حوزههای مختلف را در دسترس عموم قرار دهد.