شما اینجا هستید
نفس گیر بود
دوران مدرسه ما کتاب جلد کردن یک تخصص ویـــــــژه در حد فوق دکتری محسوب میشد...! تا جایی که آن دسته از دختران فامیل که تمیزتر و حرفه ای تر کتاب جلد میکردند به لحاظ پیدا کردن خواستگار اید ئال ، شانس بیشتری داشتند...! اصلا این مقوله در شبهای منتهی به اول مهر برای خودش یک رخداد عظیم فرهنگی اجتماعی بود و آداب و مناسک خاص خودش را داشت... حرفه ای تر ها حتی دفتر چهل برگ را هم به تمیزی کتاب جلد میکردند ، آه خدای من ! میدانم که شما نسل جدیدی ها باور نمی کنید ...! وقتی وردست مادرمان می نشستیم و چسب شیشهای برایش می کندیم ، آن لحظاتی که کتاب را 90 درجه نگه می داشتیم خیلی حساس و نفس گیر بود...! دستمان می لرزید و مثل جراح ها عرق سرد می نشست به پیشانی مان...! امان از آن لحظه ای که عمل جراحی تمام میشد و کتاب مثل آدمی که چوب در آستینش کرده اند جلدهایش عین پرنده باز میماند...!
url : http://www.isfahanziba.ir/node/81944
- دیدگاه جدیدی بگذارید
- بازدید: 3